تيم برتون ميانه خوبي با كتاب و كتابخواني ندارد اما در اين ميان "ادگار آلن پو" و "دكتر سئوس" استثناء هستند. در فضاي فيلمهاي برتون هميشه ردپايي از آلن پو را مي توان يافت. اين مسئله در وينسنت نمود بيشتري دارد. از آنجا كه در اين شماره در مورد برتون و افرادي كه روي او تاثير گذاشتند نوشتيم، بي مورد نديديم بيوگرافي كوتاهي از اين نويسنده و شاعر بزرگ را نيز در اينجا بياوريم:
"ادگار آلن پو" در ۱۹ ژانويه در سال ۱۸۰۹ در شهر بوستون آمريكا درجامعهاي به دنيا آمد كه از نظراجتمایي، فقر و بحران و ازنظرفرهنگي، مكتب رمانتيك درآن بيداد ميکرد. وى در عين حال يك شاعر بود. تاريخ ادبيات عمومى (جهان) از آلن پو به عنوان فردى ياد كرده است كه در تكامل داستان كوتاه نويسى سهم بسزا داشته است. اهميت و نفوذ آلن پو در دهههاى اخير كه مردم وقت و حوصله خواندن داستان بلند ندارند بيشتر شده است. او در كنار حرفه روزنامهنگارى ۱۲۰ داستان كوتاه نوشت و يك ديوان، شعر سرود كه اشعارش عمدتاً طنزگونه است. آلن پو سالها سردبير روزنامه «رجيستر» چاپ شهر بالتيمور آمريكا بود.
نخستین نوشتههایش سه مجموعه شعر بودند که در سالهای ۱۸۲۷ تا ۱۸۳۱ منتشر شد. در این میان داستان نیز مینوشت و در یک مسابقه داستان کوتاه برنده شد. پس از آن به همکاری با روزنامهها و ماهنامههای ادبی پرداخت و برای داستانهایش پاداشهایی نيز گرفت. داستانهای کوتاه، نیرومند با پیامد گذارا مانند "روبند سرخ مرگ" و "فروریزی خاندان آشر" موجي نو در داستان نويسي آفرید. پو در داستانهای کوتاه خویش مانند "قتل در خیابان مورگ" و "راز ماری روژه" توانایی ویژهٔ خویش را نشان داد. در سال ۱۸۴۰ گزيده ای از این گونه داستانها با نام داستانهای grotesque and arabesque پخش کرد که از برجسته نوشتههای او شمرده میشود. به همین دلیل است که پو را پدر داستان پلیسی امروز خواندهاند.
ادگار آلن پو، گذشته از داستاننویسی، منتقد ادبی توانا وهوشمندی نیز بود و با دیدی نقادانه به ادبیات و نوشتههای ادبی مینگریست. پخش مجموعه شعر کلاغ و شعرهایی دیگر در سال ۱۸۴۵ برای پو کامیابی و نامآوری به ارمغان آورد. شعرهای او که سرشار از پندارههای پراحساس و جملههای آهنگین و جاندار است، جایگاهی سزاوار در ادبیات انگلیسی یافت و به بسیاری زبانهای دیگر ترجمه شد. پو با همهٔ این تکاپوهای ادبی و با اینکه چندگاهی سردبیر یکی دو نشریه ادبی بود، در تنگدستی و دشواری میزیست و چون از تندرستی کامل نیز برخوردار نبود و روحیهای نامنظم تا اندازهای بیبندوبار داشت، نتوانست به شرایط فراخور و آسوده دست یابد. پس از مرگ همسرش در اثر بیماری سل در سال ۱۸۴۷ میلادی بیش از پیش به نابسامانیهای بدنی و روانی دچار شد و به بادهنوشی افتاد، اگرچه باز هم دراین دوره نوشتههایی از خود به جا گذاشت. او سرانجام در ۱۸۴۹ هنگامی که تندرستی روانی خود را از دست داده بود، درگذشت
منبع:
[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذا الرابط]